مدح و شهادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
تـو در تـجــلّـیــاتِ الـهـی چـنـان گُــمـی دنـبـال مـرگ مـیروی و در تـبـسّـمـی آری جلـو جلـو تو به مـعـراج رفـتـه ای مبهوت مانده ام که تو در عرشِ چندمی بـاز از مسـیحِ حـنجـرۀ خود اذان بـبـار بر این کـویـر تـشـنه بـنـوشـان تـرنّـمی هر لحظه در سلـوک مقـامـات نو به نو پـیـغـمـبـرانـه با خـودِ حـق در تـکـلـمی شـوق وصال میچـکـد از هر نگـاه تـو لبریز عشق و شور و خروش و تلاطمی پر باز کن بـرو! که مجـال درنـگ نیست جای تو خاک این قفس تیـره رنگ نیست این گـونـه بود بر تو سـلام و درودشان دیـدی چه کـرد با تو نگـاه حـسـودشـان از کـیـنـۀ عـلـی هـمـه آتـش گـرفـتـه انـد اما به چـشـم هـای تو میرفـت دودشـان محــراب ابــروان تـو را بـرگـزیـده انـد شمـشـیـرهـای تـشـنه برای سجـودشـان طوفـانِ خـون به پا شده در بین قـتـلگـاه دور و بـر تـنـت ز قـیــام و قـعـودشـان فُزتُ وَ ربِّ کرب وبلا را بخـوان عـلی فـرق تو را نـشـانه گـرفـته عـمـودشـان دیـدم چگونه پهلـویت از دست رفته بود در حمله های وحشی و سرخ و کبودشان این پلک های زخـمی خود را تکـان بده لب بـاز کـن بر این پـدر پـیـر جـان بده |